کد مطلب:36581 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

دو تجربه ی عارفانه ی متفاوت از مولانا و حافظ











در پایان این بحث تجربه لطیف عارفانه ای از مولانا نقل می كنیم. او می گوید كه گاه آدمی در خواب می بیند كه خورشید را می خورد. یا خورشید در دهانش غروب می كند. یا با فرورفتن آفتاب در دهانش، بیدار می شود.[1].


گفت چون باشد خود آن شوریده خواب
كه درآید در دهانش آفتاب


(مثنوی، دفتر ششم، بیت 1184)

چقدر این تجربه با تجربه روحی حافظ فرق دارد كه می گوید:


در مقامات طریقت هر كجا كردیم سیر
عافیت را با نظر بازی فراق افتاده بود

[صفحه 106]

ای معبر مژده ای فرما كه دوشم آفتاب
در شكر خواب صبوحی هم وثاق افتاده بود


(دیوان حافظ، غزل 212)

یعنی آفتاب هم حجره او بوده است.

خداوند رحیم را می خوانیم كه آن آفتاب را كه در غرفه یا دهان بزرگان طالع نموده بر یكایك ما طالع نماید.

و السلام علیكم و رحمه الله و بركاته

[صفحه 107]


صفحه 106، 107.








    1. عین این تجربه در نوشته های شاه ولی الله دهلوی هم آمده است.